کلمه “concentric” به عنوان یک صفت در انگلیسی برای توصیف اشیاء یا ساختارهایی استفاده میشود که در دورهای مختلف یا لایههای متمایز قرار گرفتهاند و مرکز مشترکی دارند. به عبارت دیگر، اگر شکلها یا دورها به طور متمایز اما در اطراف یک مرکز یا نقطه واحد قرار دارند، آنها “concentric” نامیده میشوند.
معنای دقیق “concentric” مربوط به مراکزی مشترک است که به دورها یا لایههای مختلف پیرامون آن تشکیل میشود.
به عنوان مثال:
The tree rings had concentric circles, each representing a year of growth.
حلقههای درخت دارای دایرههای مرکزی بودند، هر کدام نمایانگر یک سال رشد بود.
The archaic building had walls with concentric layers of brick and stone.
ساختمان قدیمی دیوارهایی با لایههای مرکزی از آجر و سنگ داشت.
The target had concentric circles, with the bullseye at the center.
هدف دارای دایرههای متحدالمرکزی بود، با نقطه مرکزی هدف در مرکز آن.
The artist created a painting with concentric patterns that drew the viewer’s attention.
هنرمند یک نقاشی با الگوهای مرکزی ایجاد کرد که توجه بیننده را جلب کرد.
The company designed a new logo with concentric shapes to symbolize unity and growth.
شرکت یک لوگوی جدید با اشکال مرکزی طراحی کرد تا نماد اتخاد و رشد باشد.
در کل این واژه برای توصیف الگوهای هندسی و تناسباتی که در دورها یا لایههای مختلف با مرکز مشترک تشکیل میشوند، به کار میرود.
مثال های بیشتر از concentric
The geologist studied the rock formation and noticed the presence of concentric layers.
زمینشناس ساختار سنگ را مطالعه کرد و حضور لایههای مرکزی را مشاهده کرد.
The old fortress was designed with concentric walls to enhance its defensive capabilities.
قلعه قدیمی با دیوارهای مرکزی طراحی شده بود تا قابلیتهای دفاعی آن را افزایش دهد.
The artist’s painting featured a series of concentric circles that gave a sense of movement.
نقاشی هنرمند دارای یک سری دایرههای مرکزی بود که احساس حرکت ایجاد میکرد.
The company’s logo had a modern design with concentric squares that symbolized innovation.
لوگوی شرکت دارای طراحی مدرن با مربعهای مرکزی بود که نمایانگر نوآوری بود.
The telescope revealed a planet with concentric rings around it.
تلسکوپ سیارهای را با حلقههای مرکزی دور آن نشان داد.
The growth rings of the tree formed concentric patterns that indicated its age.
حلقههای رشد درخت الگوهای مرکزی را ایجاد کرد که سن آن را نشان میداد.
The historical site had a series of concentric walls that once provided protection.
محوطه تاریخی دارای یک سری دیوارهای متحدالمرکزی بود که زمانی حفاظت آن را فراهم میکرد.
The hypnotic artwork featured concentric spirals that drew viewers into its depths.
اثر هنری هیپنوتیک دارای حلقههای متحدالمرکزی باحالتهای مختلف بود که بینندگان را به عمق آن جذب میکرد.
The designer created a rug with concentric patterns that added visual interest to the room.
طراح یک قالی با الگوهای مرکزی ایجاد کرد که جذابیت بصری به اتاق اضافه کرده بود.
The mathematician explained how to construct concentric circles using a compass.
ریاضیدان توضیح داد چگونه با استفاده از پرگار دایرههای متحدالمرکزی را بسازیم.