4000 لغت ضروری انگلیسی – معنی position

کلمه “position” به معنای مکان، موقعیت یا وضعیت مشخصی است که شیء، فرد یا مفهومی یا در آن است یا به آن تعلق دارد. این کلمه در متن‌های مختلف با معانی مختلف به کار می‌رود و می‌تواند به موقعیت فیزیکی، جغرافیایی، اجتماعی، حرفه‌ای، رسمی و غیره اشاره داشته باشد.

در زیر معانی مختلف کلمه “position” به همراه مثال‌ها آورده شده است:

موقعیت فیزیکی:

The cat is in a comfortable sleeping position on the couch.


گربه در موقعیتی راحت در حال خوابیدن بر روی مبل قرار دارد.

موقعیت جغرافیایی:

The city’s strategic position near the coast made it an important trading hub.


موقعیت استراتژیک شهر نزدیک ساحل باعث شد که به یک مرکز تجاری مهم تبدیل شود.

موقعیت اجتماعی:

Her position in the company allows her to make important decisions.


موقعیت اجتماعی او در شرکت اجازه می‌دهد تا تصمیمات مهمی اتخاذ کند.

موقعیت حرفه‌ای:

He applied for the position of senior engineer at the technology firm.


او برای موقعیت مهندس ارشد در شرکت فناوری درخواست داد.

موقعیت رسمی:

The queen holds a position of power and authority in the country.


ملکه در کشور دارای قدرت و اقتدار است.

موقعیت اقتصادی:

Their financial position improved after they paid off their debts.


موقعیت مالی آنها پس از پرداخت بدهی‌هایشان بهبود یافت.

موقعیت رقابتی:

The team is in a strong position to win the championship this year.


تیم در موقعیت قوی‌ای است تا امسال قهرمانی را به دست آورد.

کلمه “position” برای اشاره به موقعیت یا وضعیت در متون مختلف از جملات تا متون تخصصی، اقتصادی، اجتماعی و غیره به کار می‌رود. تفاوت معانی و کاربردهای این کلمه بسته به ریشه جمله و زمینه مورد نظر متن ممکن است متفاوت باشد.

مثال های بیشتر از position

موقعیت سیاسی:

The president’s position on foreign policy is clear from his recent speeches.

موقعیت رئیس‌جمهور درباره سیاست خارجی از سخنرانی‌های اخیرش واضح است.

موقعیت زمانی:

The sun’s position in the sky determines the time of day.

موقعیت خورشید در آسمان زمان را تعیین می‌کند.

موقعیت جغرافیایی در مسابقات:

The team’s current position in the league standings is third place.

رده فعلی تیم در جدول رده‌بندی لیگ سوم است.

موقعیت فرصت:

She saw the open position as a chance to advance her career.

او موقعیت شغلی آزاد را به عنوان فرصتی برای پیشرفت در حرفه‌اش دید.

موقعیت اقتصادی فردی:

His financial position allows him to travel to different countries frequently.

موقعیت مالی او به او اجازه می‌دهد که به طور مکرر به کشورهای مختلف سفر کند.

موقعیت رابطه‌ای:

She feels uncomfortable because she’s caught in an awkward position between her friends’ disagreement.

او احساس ناراحتی می‌کند چون در موقعیتی پیچیده میان اختلاف نظر دوستانش گیر کرده است.

موقعیت شغلی در سازمان:

The company is currently hiring for a marketing manager position.

در حال حاضر شرکت در حال استخدام برای یک موقعیت مدیر بازاریابی است.

موقعیت اجتماعی در جامعه:

His upbringing and family background played a significant role in shaping his social position.

تربیت و پیشینه خانوادگی او نقش مهمی در شکل‌دهی به موقعیت اجتماعی او داشت.

موقعیت فضایی در ورزش:

The tennis player’s position on the court determines their ability to return the ball effectively.

موقعیت بازیکن تنیس در زمین، توانایی او در بازگرداندن توپ به طور مؤثر را تعیین می‌کند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.